بنام خداوند خالق زیبایی ها

۲۰ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

۲۹
اسفند

سال 1394,لحظه تحویل سال 1394,سال 94 سال چیست


لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید
رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
سال نو مبارک . . .

 


  • حسن سرخه
۲۳
اسفند
اس ام اس چهار شنبه سوری, شعر طنز

 مش اصغر توی چادر دیدنی شد................پی قاشق زنی شد

که باشد استتار اینجا ضروری! ................آهای چهارشنبه سوری!

یکی از جیغ و داد اهل کوچه................. کند دندان قروچه

بگوید: داد از این حد بی شعوری!............... آهای چارشنبه سوری!

بر اعصــــــابش زند یکریز .............تقّه هیاهــــــــوی ترقّه

ندارد بیش از این تاب صبــوری ................آهای چارشنبه سوری!

مقصــر من نمی گویم تـو هستی............ ولی از بمب دستی

چه چشمانی که شد محکوم کوری..................... آهای چارشنبه سوری!

امید است اینکه با شادی معقول............. همه خوشحال و شنگول

کنیم از شیوه‌ی این عده دوری ................آهای چارشنبه سوری

رسیدی و پر از شادی و شوری................... آهای چارشنبه سوری!

شنیدم با جوانان جفت و جوری.................. آهای چارشنبه سوری!

بساط «سرخی تــو، زردی من»................... سر هر کوی وبرزن

تو هم چون مردمــان غرق سروری............... آهای چارشنبه سوری!!!


  • حسن سرخه
۲۳
اسفند


یکی از آیین های ویژه هنگام تحویل سال، خواندن دعای معروف «یا مقلب القلوب و الابصار» است که ما در اینجا به معنی و تفسیر آن اشاره بصورت  اجمالی اشاره می کنیم.

توصیه برخی مراجع درباره آداب تحویل سال نو

  یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ

ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ها

یکی از عوامل دگرگون ساز قلب، خداوند متعال است، او می تواند عشق را تبدیل به نفرت و نفرت را تبدیل به عشق کند.قلب و بصیرت قلبی، از مؤلفه‌های مهم معنوی در مسیر کمال انسان است که در قرآن کریم و روایات ناب اسلامی تأکید بسیاری بر آن شده است. قلب سرچشمه تمامی جوشش‌های و خیزش‌های وجود آدمی است. ما در این دعا می گوییم: «ای کسی که دگرگون می‌کنی قلب‌ها را و ای کسی که دگرگون، می کنی بصیرت‌ها را» یکی از بنیاد‌های تربیتی تغییر دیدگاه‌ها و جهان بینی‌هاست؛ اگر دیدگاه‌ها عوض شد، ما هم عوض می شویم.

  یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ 

 ای مدبر شب و روز

یکی از اسمای حق تعالی «مدبّر» است که پروردگار عالمیان به وسیله آن، به تدبیر روز و شب یا تدبیر نظام زمین و آسمان و به طور کلی، نظام خلقت می‌پردازد. انسان نیز باید خویشتن را متخلق به اخلاق الهی نماید و تدبیرگر روز و شب خویش باشد.

 یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ 

ای گرداننده سال و حالت ها

حَول در در اینجا، به معنای «سال» است و «احوال» جمع حال، به معنای طبیعت و ضمیر یا تغییر و دگرگونی وضعیت انسان است. از این رو، خداوند تغییر دهنده سال و یا دگرگون کننده طبیعت مربوط به مخلوقات است و این صیرورت و تحول در مسیر رشد و کمال موجودات، لازمه امر زندگی و حیات است. در این دعای شریف از درگاه ربوبی می‌خواهیم که طبیعت وجود ما را به بهترین و نیکوترین طبیعت‌ها تبدیل کند و این تغییر باطنی یا ظاهری وجودی ما را همسو با تغییر و دگرگونی طبیعت ظاهری، در مسیر شکوفایی و بالندگی قرار دهد.

 حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

بگردان حال ما را به نیکوترین حال

کمال ما انسان ها در همین است که سوء حال را به حسن حال و حسن حال را به احسن حال تبدیل کنیم . حسن حال الهی به معنای وجود تمام کمالات به نحو اتم و اکمل در ذات اقدس الهی است . احسن الحال بودن برای ما یعنی رسیدن به تمام آن کمالات به قدر ظرفیت وجودی مان; زیرا ما حالی احسن و برتر از آن نداریم . تحویل حال به احسن الحال همان تغییر سوء حال انسان به حسن حال الهی است; و این تغییر وقتی تحقق می یابد که از پلیدی گناه رهایی یابیم و انجام واجبات را چون چراغی فرا راه خود قرار دهیم تا ما را به سوی حسن حال الهی رهنمون شود  و زنگار صفات پلید را از آینه دل بزداییم تا سوء حال ما به حسن حال نگار تبدیل شود .


  • حسن سرخه
۲۳
اسفند

اس ام اس و پیامک تبریک عید نوروز و سال جدید 1394

چند گویی که چو هنگام بهار آید
گل بیارید و بادام به بار آید

روی بستان را چون چهره ی دلبندان
از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید

این چنین بیهوده ای نیز مگو با من
که مرا از سخن بیهوده عار آید

شصت بار آمد نوروز مرا مهمان
جز همان نیست اگر ششصد بار آید

هر که را شست ستمگر فلک آرایش
باغ آراسته او را به چه کار آید ؟

سوی من خواب و خیال است جمال او
گر به چشم تو همی نقش و نگار آید

ناصرخسرو

  • حسن سرخه
۲۳
اسفند


برف و یخ آب شد
چشمه ‏ها شد روان

شد زمین رنگ‏رنگ
خنده زد آسمان

باز دنیای ما
شاد و پیروز شد

آمد ، آمد بهار
عید نوروز شد

پر شد از بوی گل
کوچه ‏ها ، خانه ‏ها

باز آغاز شد
رقص پروانه‏ ها

باز هم پهن شد
سفره هفت سین

سبز شد ، سرخ شد
هر کجای زمین

  • حسن سرخه
۲۳
اسفند

شعر عید نوروز, اشعار زیبای عید نوروز,

رعد همی زند دُهل ، زنده شده است جزء و کل
در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‏کشد

آن‏که ضمیر دانه را علت میوه می‏کند
راز دل درخت را بر سر دار می‏کشد

لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را

گرچه جفای دی کنون سوی خمار می‏کشد

" مولانا "

  • حسن سرخه
۰۲
اسفند

ﺗﮏ ﺧﻮﺭﯼ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭﻝ ﻫﺎﺵ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺩﻟﺖ . ﻫﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﯼ.ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﺗﻠﻔﻦ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﺻﻔﺪﺭ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺮﺳﯽ . ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻮﺯﯾﮏ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ . ﻫﯽ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯽﮔﺮﺩﯼ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﯽ . ﻫﯽ ﺑﯽ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻭﻗﺖ ﻭ ﺑﯽ ﻭﻗﺖﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺍﻣﺎ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ ﺍﯾﻦﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﭘﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﮐﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻮﺯﯾﮏ ﻫﺎﻭﺱ ﮐﻮﭺ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻪﺳﻨﺘﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻓﺼﻮﻝ . ﻟﺨﺖ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﯽ ﻭﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﯼ ﮔﺎﺯ . ﺍﮔﺮ ﺯﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺶﮐﻢ ﮐﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ . ﺍﮔﺮ ﺳﺒﺰﯼ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭﮐﻤﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﭼﺮﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﮑﻤﺖ ﺑﻪ ﺟﺮ ﻋﻀﻠﻪ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﯽ، ﮔﺮﺩﻭ
ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻮﺑﯽ ﻭ ﺳﺒﺰﯼ ﮐﻮﮐﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﻭ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺗﺨﻢﻣﺮﻍ ﻣﯽ ﺗﮑﺎﻧﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻭ ﻧﻤﮏ ﻭ ﻓﻠﻔﻞ ﻭ ﺯﺭﺷﮏ ﻭ ﺗﺎ ﭼﻨﺪﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻟﻢ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﺗﺴﺖ ﮐﻮﮐﻮ ﻭ ﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﻭﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ . ﻧﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﺭﺍﻭﯼ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥﺧﻮﺭﺷﺖ ﺑﺎﻣﯿﻪ ﻭ ﺑﺎﺩﻣﺠﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﻮﺭﻩ ﺗﺎﺯﻩ ﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﮔﺎﺯ ﺟﻮﺵ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ . ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﻏﺮﯾﺐ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﮐﻤﯽ ﺷﮑﻤﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ...

  • حسن سرخه
۰۲
اسفند

آغوش تنهایی داریوش دوری رویا


دنیای این روزای من هم‌قد تن‌پوشم شده 
انقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده 

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده 
تنها مدارا می‌کنیم، دنیا عجب جایی شده 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می‌کنم 
آینده‌ی این خونه رو با شمع روشن می‌کنم 

در حسرت فردای تو تقویمم‌‌و پر می‌کنم 
هر روز این تنهایی رو فردا تصور می‌کنم 

هم‌سنگ این روزای من حتا شبم تاریک نیست 
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست 

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می‌کنم 
آینده‌ی این خونه رو با شمع روشن می‌کنم

  • حسن سرخه
۰۲
اسفند

الحب المستحیل
عشق محال و نشدنی
أحبکِ جداً وأعرف أن الطریق إلى المستحیل طویل
بسیار تو را دوست دارم و می دانم راه به سوی غیر ممکن ، بس راه درازی است
وأعرف انکِ ست النساء ولیس لدی بدیل
و می دانم که تو بانو زنان هستی و غیر از تو برایم هیچ گزینه ای نیست
وأعرف أن زمان الحنین انتهى ومات الکلام الجمیل
و می دانم که زمان و ایام مهربانی به پایان رسیده و سخنهای زیبا از بین رفت و مردند
فی ست النساء ماذا تقول؟؟
بانوی زنان من چه بگویم
أحبک جداً... أحبک
تو را دیوانه وار دوست دارم تو را واقعا دوست دارم ...دوستت دارمِ
وأعرف أنی أعیش بمنفى وأنتِ بمنفى
و می دانم که که من در تبعیدگاه زندگی می کنم و تو نیز در تبعیدگاه دیگری هستی
و بینی وبینک ریح وغیم وبرق ورعد وثلج ونار
و بین من و تو باد و ابر و رعد وبرق و برف و آتش است
وأعرف أن الوصول لعینیک وهم
و می دانم که رسیدن به چشمان تو خیالی بیش نیست
وأعرف أن الوصول إلیک انتحار
و رسیدن به تو خودکشی است
ویسعدنی أن افجرو نفسی لأجلکِ أیتها الغالیة
ای بانوی من، من خوشحال میشوم اگر در راه رسیدن به تو تنم را تکه تکه کنم
ولو خیرونی لکررت حبکِ للمرة الثانیة
و اگر مرا مختار گردانند برای بار دوم عشقم را نسبت به تو تکرار میکنم
یا من غزلت قمیصک من ورقات الشجر
(الغَزَل = صنعت ریسندگی و بافندگی)
ای کسی که پیراهنش را از برگهای درختان دوخته ام
أیا من حمیتک بالصبر من قطرات المطر
ای کسی که با صبر، تو را از قطرات باران پناه دادم
أحبکِ جداً ... أحبک
تو را واقعا دوست دارم ... دوستت دارم
و أعرف أنی أسافر فی بحر عینیکِ دون یقین
و می دانم که در دریای چشمانت مسافرت می کنم بدون هیچ یقینی
وأترک عقلی ورائی وأرکض .. أرکض خلف جنونی
و عقلم را در پشت سر خود رها میکنم و می دوم .. می دوم پشت دیوانگی خود
(عقل و منطق را رها میکنم و پی احساس خود می روم )
أیا امرأة تمسک القلب بین یدیها
ای زنی که قلبم را در بین دستانت قرار می دهی و لمس می کنی
سألتک بالله لا تترکینی .. لا تترکینی
تو را به خدا قسم دادم مرا تنها مگذار ... مرا تنها مگذار
فما أکون أنا إذا لم تکونی
که من چیزی نیستم من هیچ هستم ، اگر تو در پیشم نباشی
أحبک جداً وجداً وجدا
واقعا تو را دوست دارم ..... دوستت دارم
ًوأرفض من نار حبکِ أن استقیلا
که خود را از عشق سوزناکت دور کنم
وهل یستطیع المتیم بالعشق أن یستقیلا
و آیا کسی که دل سوخته است ‌، می تواند معشوقه خودش را کنار بگذارد و از این عشق دور شود
وما همنی إن خرجت من الحب حیا
اصلا برایم مهم نیست که از این عشق زنده خارج شوم
وما همنی أن خرجت قتیلا
و نیز اصلا برایم مهم نیست که از این عشق مرده خارج شوم

  • حسن سرخه
۰۲
اسفند

إحساس جدید بقلبک بیزید


حس تازه ای در قلب تو در حال افزون شدن است


بتحسه کل ما بتتطلع فیی


و تو هر وقت که به من نگاه می کنی دچار این حس می شوی


انک عطول فیی مشغول


تو گرفتار من هستی و همیشه به من فکر می کنی


کتیر بتشتاق لی و بتموت علیی


و دلت بسیار برای من تنگ می شود و جانت را برای من فدا می کنی


أنا ما بدی تقلی کلام


من نمی خواهم که تو حرفی به من بزنی


یدوب قلبی حنین و غرام


حرفی که باعث شود قلب من از شدت مهربانی و عشق آب گردد


بیکفینی تقلی بحبک


تنها کلمه دوستت دارم از زبان تو کافیست


هیدی الکلمة بتقتلنی


این کلمه وجود من را به آتش می کشد


بحدی بیکون قلبک مجنون


قلب تو در کنار من به مرز دیوانگی می رسد


حتى نظرات عیونک مجنونة


حتی نگاه چشمان تو نیز همچون دیوانگان می شود


بیعز علیک ترف بعینیک


برای تو سخت است که حتی برای یک لحظه مژه برهم بگذاری


و تمرق شئ لحظة و ما تشوف عیونی


اگر که لحظه ای سپری شود و تو در آن به چشمان من ننگری

  • حسن سرخه